نوشته اصلی توسط
maryam22
سلام توروخداکمکم کنید
من یه دخترازخونواده مذهبی هستم دانشگاه قبول شدم وتوخوابگاه موندم متاسفانه بایه پسرهمشهریم دوست شدم وباهم کافی شاپ رفتیم حدودده بار ....ی روزم منوبه بهونه اینکه میره سربازی وی مدت همونمیبینیم منو برد خونه دوستش ک خونه مجردی بودقول دادهیچ اتفاقی نمیوفته ازصبح اومد دنبالم...دوسه ساعت خوش گذشت میگفتیم ومیخندیدیم تااینکه وسوسه شدیمو اون منولخت کرد ولی من گریه کردم ونذاشتم کاری کنه اونم دست کشید...سه ماه گذشت ازاون اتفاق ...ومامانم فهمیدمنم اعتراف کردم که باهاش حرف میزنم ودوسش دارم مامانم گف کارغلطی کردی وگناهه بایدقطع رابطه کنی...منم ب حرف مامانم گوش دادم وبهش گفتم مامانم فهمیده ومن دیگه نمیتونم باهات بحرفم...ده روزبعدش مامانش زنگ زدخونمون ک بیان خواستگاری مامانم قبول نکرد...همه چی بینمون تموم شدومن شمارموعوض کردم دوساله درارتباط نیستیم ولی اون تاحالاچهارباراومده دانشگاه ما ....امروزم اومده بود منم هربارمیبینمش میترسم تندتندمیرم تابرسم خوابگاه امروزبادوتاازدوستام بودم ولی ازش ترسیدم نمیادجلو فقط میادنگام میکنه ...چن نفرم منوزیرنظرگرفته بودن هرجامیرفتم خبرش میکردن چیکارکنم من؟ازطرفیم خواستگارمناسبی دارم ولی استرس دارم ازاین رابطه ی بدی که داشتم ...توروخدا کمکم کنید خیلی واجبه